شبیه کودکی نوپا،خواستنت پای دلم را می گیرد،
به سختی روی زانوی ظریفش می ایستد
و دست های کوچکش را به رویم می گشایدتا در آغوشش بگیرم
و تو اینگونه در خاطر من می مانی
و من دلم می خواهداین لحظه را بیشتر از خدا عمر کنم
و رها چون باد تو را قلمدوش در خیابان های جهان قدم بزنم!
بـوی گنـدِ خیـانت تمـامِ شـهر را گـرفتـه
مـردهـایِ چشـم چـران ،
زن هـایِ خـائـن ،
دخترهای شهــو تی و پسرهای شهـو تی تر
پـس چـه شـد ؟
چیـدنِ یــک سیـب و اینـهمـه تقـاص ؟
بیچـاره آدم .. بیچـاره آدمیتــــــ .
گرگها همیشه زوزه نمیکشند...
گاهی هم می گویند:
دوستت دارم...
و زودتر از آنکه بفهمی بره ای ، میدرند خاطراتت را...
و تو میمانی با تنی که بوی گرگ گرفته...
تنها گرگها نیستند که لباس میش می پوشند
گاهی پرستوها هم لباس مرغ عشق برتن می کنند...
عاشق که شدی کوچ میکنند!